نتایج جستجو برای عبارت :

اول مهر همیشه با سورپریز همراهه

این 1 هفته رو هم میذارم پای شروع تاثیرات سرترالین که با شدید شدن افسردگی همراهه، واقعا کاری از دستم برنمیاد واسه خوب کردن حالم. من که میتونستم به هزارتا موضوع فکر کنم و کارام رو پیش ببرم، الان رو یه دونه هم نمیتونم تمرکز کنم. مثلا اگه این هفته حالم خوب بود کجای دنیا رو میگرفتم که چون حالم بد بود نشده؟
عاشق روزهای اسفندم، اسفندی که صبحاش مه‌گرفته‌ست و صدای مرغ‌های دریایی از روی رودخونه‌ شنیده می‌شه، ظهرهاش گرمای مطبوعی داره و بعدظهراش با طنازی ابرها همراهه. کاش حال دل ملت اونقدری خوش باشه که از دیدن این زیبایی‌ها لذت ببرن.
هرکس آرزویی دارد و برای آن دعا می‌کند. 
امید با آرزو همراهه. 
امید که ناامید میشه ، آرزو هم بی معنی میشه. یعنی بی معنی نمیشه بلکه معنای متفاوتی از بی معنی و تغییر پیدا میکنه. 
امید و آرزوی من خودش یه داستانه ، یه کتاب ، و..... 
الان میخواستم ، از آرزوهای قدیمم بنویسم ولی آیا سودی دارد ؟ 
اگر سودمنده تا بنویسم ، هم از آرزوهایی که نشد و هم شرح آنچه که گذشته. 
یاهو
پیدا کردن ریشه های روانی چیزی که وجودم رو درگیر کرده دستاورد بزرگی به حساب میاد. تازه دارم پی به علت بعضی حالاتم مثل بغض موقع دیدن بعضی آدمها یا از دست رفتن بعضی آدمها می برم. شنیدن واژه "بابا" لحن بابا خطا کردن آقاجون و برام تداعی میکنه. حتی الان که می نویسمش با اشک و درد همراهه.
باید درباره "زمان" بیشتر بفهمم. زمان. سرمدیت.
زنگ 
درس 
فعالیت های انجام شده (تدریس)
فعالیت های خواسته شده (تکلیف)

اول 
ادبیات 
 برگزاری آرمون سراسری ادبیات خوارزمی + تدریس درس 9 تکمیلی و وزارتی
 فردا آزمون 5 تا 8 هم تکمیلی و هم وزارتی

دوم
مطالعات 
حل نمونه سوالات آرمون پیشرفت تحصیلی
       ______________

سوم
زبان 
تدریس در 5
 20 کلمه از لباس هایی که در خانه می بینید به همراهه رنگ آن ها بنویسید 

چهارم 
زیست
ادامه تدریس درس 13
جلسه ی بهد حتما کتاب تکمیلی علوم را بیاورید 

 
 
معذل امروزه مسافران سرویس های غیر بهداشتی بین راهی هست که با دریافت مبالغی نیز همراهه. این مبالغ مهم نیست. مهم استفاده از سرویس بهداشتی تمیز هست و دارای امکانات. اگر مسافر خارجی هم داشته باشیم دیگه آبرومون رفته با این سرویس بهداشتی های کثیف و داغون! #رادیو_گندآباد #گندآباد #خنده_دار #خنده_دارترین #طنز #طنز_ترکی #طنز_سیاسی #طنز_اجتماعی #طنز_فرهنگی #خنده_و_شادی #کلیپ #کلیپ_طنز #کلیپ_ترکی
یکی از مهمترین صحنه هایی که برای من با حس آرامش همراهه اینه که بعد از اومدن از دانشگاه و خوردن ناهار (قبل از اذان) و گفته شدن اذان، سجاده رو توی هال خونه که درش رو به ایوون باز میشه و آفتاب گیر هم هست، پهن کنی و در حالیکه درب رو به ایوون هم بازه و یکی از اعضای خانواده هم داره رو فرش ایوون استراحت میکنه (به شرطی که نمازش رو خونده باشه)، نماز رو تو سکوت و آرامش نسبی خونه بخونی.....
و بعدش هم بری تو اتاقت سر درست تا چند ساعت دیگه و حس آرامش بعدی، مثلا مو
کتابی خوندم که شخصیت داستان یک روز صبح بیدار میشه و میبینه که دورش ی دیوار نامرئی کشیده شده و هر چیزی که خارج از این دیوار است خشک شده مثل سنگ و انگار تنها ادم زنده روی زمین است و ....
چند روزیه میگم اگر یک روز صبح بیدار بشم و ببینم تنهاترین هستم چقدر میتونم برای زنده موندن دوام بیارم!تمام اهداف مادی پوچ میشن تمام دلخوشی های زمینی پوچ میشن...فقط میل غریزی زنده موندن میمونه که نمیدونم تا کجا همراهه...
چقدر فکر نچسبیه این خیال پردازی...  

آدنا
دانلود آهنگ شهراد احساسی
دانلود آهنگ شهراد احساسییه احساسی بهت دارم که دنیامو تکون داده
همین عشقی که بهت دارم یه عمره با من همراهه
حالا که فاصله هامون مثل یه لحظه کوتاهه
اگه این عشقه میخوامش مثل یه تشنه میخوامش
به پای عشق میافتم چقدر شیرینه این خواهش
میدونی عاشقم کردی تو از حالم خبر داری
تو این احساسو نسبت به یه عمرِ زیر سر داری
میدونم مال من میمونی این قانون احساسه
تو رو اینجوری میخوامت رو احساسم اثر داری
اگه این عشقه میخوامش مثل یه تشنه م
سلامهمیشه ماها به اینده نیم نگاهی داریم ولی کمتر کسی هست که با خودش بگه مثلا سال دیگه این موقع من باید فلان جا باشم و فلان کارو بکنم. البته طبیعیه چون اینده معمولا با ابهامات خاص خودش همراهه. همه ماها تو یه زمینه ای فعالیم. درس، کار، ورزش یا هنر یا شاید یه روزی فعال بودیم . نمیدونم تا حالا بهش فکر کردین یا نه ولی اگه براتون مقدوره بنویسین. دوست دارین 10 سال دیگه کجا باشین و مشغول چه کاری؟ و البته شوخی ازاده .
" رضا سرچشمه " (23 خرداد 1396)
ادامه مطلب
چند روز پیش داشتم به یکی از دوستان می‌گفتم :"نه چپی‌م، نه راستی!" اونموقع به زبونم نیومد ولی این یعنی من هیچ وابستگی ای به این خاک ندارم! هر اتفاق با دلداری "میری خارج همه چی درست میشه" همراهه و این یعنی نه جانم! من اون‌قدر قوی نیستم که به خاکی وفادار بمونم که این‌قدر حال‌خراب‌کنه:)اومدم بگم از سانسور متنفرم. و سانسور کاریه که من دارم می‌کنم با خودم؛ این دولت احمق هم! :)من همین الان به اینترنت نیاز دارم. به یه کامپایلر آنلاین سی پلاس پلاس. به ا
از آقای گوینده 50- 60 ساله تا جوان 20-30 ساله, هستن کسانی که میگن چین خوب نیس! ولی غرب چیزه!
بگو آخه کور شی, چشتو بگیره, غرب که ماسکاتو که پولشم داده بودی توی فرودگاه توقیف میکنه ولی چین 10 میلیون ماسک مفتی میده! غرب با فروشنده تجهیزات پزشکی به ایران مث فروشنده تجهیزات هسته ای برخورد میکنه ولی چین اینارو بخاطر کرونا مفتی میده. انگار چین مترصد فرصت بوده که به ایران کمک کنه که قویتر بشه. 
بله چین پول داره ولی همراه؟  توی این دنیای وانفسا دنبال همراهه ت
خدایامن هرچی که چشم میگردونم توی زندگی‌م...هرجا رد و اثری از موفقیت‌های ریز و درشت می‌بینم ...تو ذره ذره میدرخشی...گمان میکنم اگر اونجا ایستادم این تو بودی که یک جوری راهمو به سمتش کج کردی و آدمای خوب و حرفای خوب رو تو راهم قرار دادی و تهش دستمو به نشونه پیروزی بردی بالا...خلاصه که تو این لحظات آغشته‌ی "دیده هرجا باز میگردد دچار رحمت است" میشم و دلم میخواد برای همه‌اش تو رو شکر کنم...اما هرجای زندگیم که با شکست و سختی و نشدن و  ناامیدی همراهه من
با وجود اینکه دوست دارم زندگی زودتر نرمال شه ولی شروع دانشگاه استرس‌زاست و من از دوستانم دور خواهم بود تو دانشگاه. تحمل اون حجم تنهایی و عادت به شرایط جدید و شاید هم جابجا شدن تو روتیشن‌ها سخت خواهد بود. نمی‌دونم با چی مواجه خواهم شد.
این روزا درس خوندن با کاغذ تا کردن همراهه. لذت بخش‌ه و استرس رو کم می‌کنه. خوشحالم که یه دنیا کاغذ دارم هنوز. ولی نیاز به کاغذهای تک رنگ دارم. بیشتر کاغذهام طرح دار هستن.
 
+ خ میگه هر آدمی که تولید محتوا داره و م
بسم الله
میدونی. یه نقطه ی تاریک توی مغزم و زندگی هست. یه نقطه ی درد. یه نقطه که نمی تونم توی وجودم حلش کنم. و هر چند وقت یه بار مجبورم باهاش مواجه بشم... مجبورم... و این درد مواجه همیشه با من همراهه... انقدر که مثلا مجبور بشم برم اینستاگرامی که اذیتم می کنه رو چک کنم.... ازش اسکرین شات بگیرم و به خاطر بسپرمش.... و بجنگم... با سیاهی اش توی وجودم بجنگم...
چقدر دلم میخواست روبروت میشستم و دستت رو میگرفتم و گاهی از خودم برات می گفتم.... گاهی... قیافه من شبیه ادم
سلام :)
۱. امروز ناخونام خیلی دلبری میکرد، صاف و بلند و یکدست شده و جون میده برای لاک! منم دیگه تاب مقاومت از دست دادم و بعد از حدود ۳ ماه دوباره رنگی رنگیشون کردم. ^-^
۲. خوبم، یعنی بهترم. ویارم افتاده توی شب ها. از یک ساعت به مغرب، حدودای ۷ حالت تهوع و حال بدی شروع میشه... سعی میکنم ساعت ۶ یه چیزی بخورم که شب از گرسنگی‌ نمیرم! ساعت ۱۰ هم میخوابم :))
۳. از سی بوک، ۳ تا کتاب خوشمل خریدیم که چون بالای ۵۰ تومن بود، پستش رایگان شد. بی صبرانه منتظرم به دستم ب
بیشتر شبیه یه شوخیه این زندگی بهتر. میدونم همیشه غر و ناله هامو میارم واستون، ولی حقیقت اینه که همیشه نوشتن مخصوصا اینجا برای رسیدن به یه آرامش نسبی کمکم کرده. 
وقتی می بینم چطور در برابر مشکلاتم ضعیف و شکننده م و همزمان  انقدر مغرورم که نمیتونم از کسی کمک بخوام از خودم بدم میاد. دیشب داشتم فک میکردم نکنه این همه سال ادای آدمای قوی و مستقل رو در میاوردم. آخه آدم قوی که وقتی با مشکل روبرو میشه گریه نمیکنه. راه حل پیدا میکنه و مث کوه پای حل مشکلا
متن زیر در خصوص یه سکانس زیبا از فیلم Good Will Hunting هست اگه دوست ندارید spoil بشه نخونید.
Sean از اولین روزی که همسرش رو دیده می‌گه، روزی که یه مسابقه بزرگ بیسبال بوده و برای تهیه بلیطش با دوستاش یه روز توی خیابون‌ها خوابیده بوده. از هیجان بازی و اتفاقات کم‌نظیرش می‌گه جوری تعریف می‌کنه انگار خودش یکی از بازیکن‌ها بوده ولی بعد یه دفعه بنگ، به Will می‌گه که در اون لحظات توی استادیوم نبوده و با دختر مورد علاقش توی بار نشسته بوده.
Will باورش نمی‌شه که فق
سر رسید کوچولوی همیشه همراه ِ جلد قهوه ایم چشمک میزد . بعد مدت ها بازش کردم و یادداشت های کمی که داشتم رو مرور کردم . ۹۶ ، ۹۷ ، ۹۸.چقدر همه چیز عوض شده وقتی میام تا دوباره بنویسم . از آخرین نوشته م دقیقا ۶ ماه گذشته . دغدغه ها و حالت ها عوض شدن و چیزهای با ارزشی جاشون رو واگذار کردن به حاشیه های زندگیم. تو این شیش ماه ، اتفاق ها بیش از تصورم زیاد و با سرعت بودن ‌.همکاری من با دکتر الف تموم شد ، گلدون ها آماده ی تحویله ، ترنه حدودا برام تموم شد و چیزی
سر رسید کوچولوی همیشه همراه ِ جلد قهوه ایم چشمک میزد . بعد مدت ها بازش کردم و یادداشت های کمی که داشتم رو مرور کردم . ۹۶ ، ۹۷ ، ۹۸.چقدر همه چیز عوض شده وقتی میام تا دوباره بنویسم . از آخرین نوشته م دقیقا ۶ ماه گذشته . دغدغه ها و حالت ها عوض شدن و چیزهای با ارزشی جاشون رو واگذار کردن به حاشیه های زندگیم. تو این شیش ماه اتفاق ها بیش از تصورم زیاد و با سرعت بودن ‌.همکاری من با دکتر الف تموم شد ، گلدون ها آماده ی تحویله ، ترنه حدودا برام تموم شد و چیزی ف
متدام میک سام عجیبه خودمم خاص گمنامم تو زمین اما سوپر استار همه هد میزنن پابیتا لبه پرتگاه هدف لفظام سمته گیجگان موزیکام عجیبه خودمم خاص پنهانم تو زمین ولی سوپر استار همه سر میزنن پا بیتا در ایستگام اینقد نکش به رخمون لولو چندتا میس کال من درگیره تحلیلتم تو درگیره تحویله ته جیبه من خب ببین از دیده سنجیده تر اگه اوضا بی ریخته نی تقصیر من خب من درگیره تحویلتم تو درگیره تنبیه و تهدید من عجب گیری داده به ما درگیریم عجب سیبی داده به ما تلقینتم وا
متداممیک سام عجیبه خودمم خاص گمنامم تو زمین اما سوپر استارهمه هد میزنن پابیتا لبه پرتگاههدف لفظام سمته گیجگان
موزیکام عجیبه خودمم خاصپنهانم تو زمین ولی سوپر استارهمه سر میزنن پا بیتا در ایستگاماینقد نکش به رخمون لولو چندتا میس کال
من درگیره تحلیلتمتو درگیره تحویله ته جیبه من خبببین از دیده سنجیده تر اگه اوضا بی ریخته نی تقصیر من خب
من درگیره تحویلتمتو درگیره تنبیه و تهدید منعجب گیری داده به ما درگیریمعجب سیبی داده به ما تلقینتم
واسه ت
+انتخاب رشته ای که هشت روز سخت رو شامل می‌شد و روز آخر صدا و نایی
نمونده بود... تجربه جالبی بود... کسایی که رتبه شون نجومی بود و به هر
قیمتی میخواستن برن دانشگاه ، کسایی که مونده بودن بین پزشکی و دندون (
انتخاب سخت پارسالِ من) و... . همه جور آدمی بود. سهمیه ای هایی که رتبه
شون در حد لیسانس های شهرستان بود ولی حالا به پزستاری تهران فکر میکردن،
اقلیت مذهبی ای که به مهاجرت فکر میکرد و سختیِ تحصیل و زندگی تو ایران.
++ تو
این مدت به خیلی چیزها فکر کردم...
گفته بودم زبان عربی خیلی قشنگه؟ یه آهنگایی مثل نسینی الدنیا از راغب علامه تا ابد میتونه احساس منو قلقلک بده
اقای میم الف بچه درس خون و سال بالاییمون که بسیار جوان موجه و مودب و باشخصیت و خوش قلبیه بهم پیشنهاد بیرون رفتن داده و منم پذیرفتم! در حالیکه با آ قرار گذاشته بودم بگم بنده نمیام!! حالا سه شنبه با آ مطرحش میکنم
آه! آی عزیزم! واقعا دوست خوبیه واقعا همراهه و من اگر قرار نبود هر جلسه رو حساب کنم اصن یادم نمیموند که روانکاومه :) و جالب اینکه آر
یک فیلم انیمیشن زیبای ژاپنی دیدم ( کتاب داستانش رو بچه ک بودم خونده بودم)
بسیار بسیار بسیار دل انگیز بود
به حدی ک اشک هام تمام صورتم رو گرفته و شوریش رو روی لبم حس میکنمساعت چهار صبحههمه خوابیدن
صدای خواب بچه ها از توی تخت هاشون میاد
و من پر از حس های خوبم
این فیلم بهترین حس ها رو به من منتقل کرد
بهترین حرفی ک باید میشنیدم رو بهم گفت...
زندگی با غم و شادی همراهه، هرکدوم مکمل دیگه است
بعد از خزان دوباره بهار میشه و هزاران سال این چرخه ادامه داره
هد
چند هفته‌ای می‌شد که اینجا یه تیکه کاغذ افتاده بود. احتمالاً همراه بیمار می‌خواسته به منشی یا دکتر نشونش بده. نوشته‌ی روی کاغذ این بود؛ «لطفا حرفی در مورد بیماری مادرم به خودشون نزنید. از نظر روحی نمی‌تونند با این موضوع کنار بیان.»و من به این فکر می‌کردم که چرا یک نفر نباید بتونه از نظر روحی با بیماری و مرگ خودش کنار بیاد؟ منظور اینکه اتفاق خارج از برنامه‌ای نیست. آخر داستان زندگی از همون اول با شفافیت تمام گفته شده؛ مرگ. و چرا باید مواجه
 
بارها پیش خودم و دیگران اقرار کردم که خوندن یه کتاب، بی نهایت لذت بخش‌تر  از دیدن فیلم یا سریال اقتباسی از داستان اون کتابه. و خب همچنان، نظرم تغییر نکرده. اما این بار خیلی خوشحالم که قبل از شروع این مجموعه، هم سینمایی و هم سریال رو نگاه کردم و این، باعث شد که به عقیده و نظر خودم، بیشتر ایمان بیارم. می‌دونم که مقایسه ترفندهای فیلمنامه نویسی برای جذب بیننده و ساختار دنیای سینما با نوشتن یه کتاب کار درستی نیست. و حتا مطمئن نیستم که آیا تا بحا
جونم بگه براتون که من 20 شهریور از شرکت ب-س با مدیریت میم-ر استعفا دادم!
اینکه من کار تولید محتوا رو به صورت جدی از این شرکت آغاز کردم همیشه برام حس خوبی داره. اعضای شرکت هم برام قابل احترام هستند. ولی خب زندگی همیشه اتفاقت جالبی با خودش داره که بهتره باهاش همراه باشی..
بعد از 8 ماه کار کردن تخصصی در حوزه گوشی موبایل و آشنا شدنم با جدیدترین فناوری های مربوط به این حوزه دلم خواست با تکنولوژی های دیگه هم آشنا بشم. اما با توجه به اینکه سیاست های شرکت
بماند که چقدر فحش خوردم.از دوست آشنا خانواده ! نظرم رو بیان کردم و گفتم عصبانیم و ناراحتم از این اتفاق! از اتفاقات آبان ماه هم عصبانی و ناراحتم !نمیدونم چرا مردم ما میخوان دسته دسته باشن!فکر میکنن اگر کسی طرف اعتراضات رو بگیره یعنی با آمریکا همراهه و اگر طرف سردار رو بگیره یعنی با مشکلات کشور هیچ مشکلی نداره ! عصبانی و ناراحتم ! چون فهمیدم این همه درخواست آزادی بیان کشکه! الکی میگن ما در این کشور آزادی بیان نداریم! مشکل سیاست های غلط نیست! مشکل
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
 
♫♫
یه شبایی هم عین شبِ یلداست
از همیشه طولانی تره
سردتره ، سنگین تره
ولی خب جشنش میگیرم
یه سایه میدوئه دنبالِ من
تنها و وحشی رو زمینم بی هوا
نوشتن اسممونو توویِ بد ها
وسط زخمی ترا و افعی ترا
بدون تو یه مروارید مشکی بی صدف
من تهِ مردابم
یه ماهی وسطِ دریا
ولی خب بی نفس و وصله قلابم
یه منظومه ی شمسیِ پُر از رمزه
برام هر تارِ از موهات
دو تا سیاره ی روشنه
انگار همه جا همراهه ابروهات
یه مزرعه پُر از گل میشدم از تو
بی تو شدم یه فریاد
بدونِ تو زمین اون
طبق باور اگزیستانسیالیست‌ها زندگی بی‌معناست مگر اینکه خود شخص به آن معنا دهد. 
سلام
اگه که اگزیستانسیالیسم رو در گوگل سرچ کنید و وارد ویکی پدیا بشید وسط همون خطای اول به این جمله بالا برمیخورید.یادمه شب روزی که کنکور دادم این جمله رو خوندم و امروز صبح دوباره بهش فکر کردم.خیلی دوست دارم این جمله رو حتی اگه نفهمم معنیش دقیقا چیه.به این فکر کردم چقدر میتونم به زندگی خودم معنا بدم چقدر؟!
پرده اول:تصمیم
کرایف درمورد مسی میگه که تفاوت بزرگ مسی ب
کاش هیچ وقت از این همه سرسختی پشیمون نشم.
*
این که بشی بت یه نفر و چشم بسته مدح و ثنات کنه و بدیهات رو نبینه و بی منطق دوستت داشته باشه چیز خوبی نیست. شاید حس خوبی باشه که کسی در این حد بهت ارادت داشته باشه ولی در واقع  خیلی خطرناکه.

نوشته بود اونی نبودی که می خواستم اونی بودی که دوسش داشتم. ازش پرسیدم چطور میشه کسی رو دوس داشت که اونی نیس که میخوای. زد به در مسخره بازی. بعدش یادم افتاد خودمم از این دوس داشتنا دارم. اونی نشد که می خواستم ولی دوس ند
پیرایش مو به شیوه کوپ یکی از جالبترین و زیباترین هنرهای آرایشگریه. احتمالا یا تا حالا اسم کوپ به گوشتون نخورده و یا فقط چند بار این اسم رو شنیدید. بهتون حق میدیم چون این هنر چند سال بیشتر نیست که توی کشورمون سر زبونا افتاده، و با وجود اینکه در میان بسیاری از دختران و خانم های امروزی پرطرفداره، اما هنوز جا داره که بین همه خانما شناخته بشه و جا بیوفته.  
و خب این خبر برای کسایی که میخوان آموزش کوپ و پیرایش موی زنانه رو بگذرونن یه خبر فوق العاده
...

 
بیایید تصور کنم در ساختمانی که گرما و سرما به تعادل رسیده اند و
مشکلی به لحاظ آسیب و ... در آن وجود ندارد. آیا لازم است در این مکان هم انسان ها
پوشش داشته باشند؟!
 
خب اینجا پلی بک میزنیم به بحثی دیگر که کاملا بیربط است و تنها ثمره
اش هدر دادن وقت ارزشمند شماست.
 روابط جنسی میان انسان ها.
طبیعی است که برای ادامه نسل بشر و هر گونه حیوان دو جنسیتی بر عرصه
این کره خاکی به چنین روابطی نیاز است. در بین حیوانات برای این نوع روابط قواعد
خاصی فرض شده.
فکر کن تلاش کنی تلاش کنی تلاش کنی اخرش که میرسه یا نشه یا اگر شد بخوره تو ذوقت. خیلی ضد حال. من نمیخوام این فکر ها بیاد تو سرم ولی میاد اما سعی میکنم کنارشون بزنم تا از شرشون خلاص شم. دروغ چرا میترسم برم ببینم اون چیزی که فکر میکنم نباشه اما خب من پرروئم میخوام ببینم چجوریه ببینم تجربه کنم امتحان کنم سردر بیارم ازش. 
داشتم فکر میکردم واسه یسری از تغییراتی که به زندگیم دادم چقدر خوشحالم. خوب بودنش رو الان میفهمم چیزی که زمان قبل شک داشتم. تغییر س
  نه تنها که هر روز خودش عجیب و غریبه بلکه به نظرم این روزها با یک پلاسِ بزرگ از جادو، جنون، شگفتی، اعجاز و آزادی همراهه... برای من که اینطوری بوده و دارم با تک تک لحظه هام کیف میکنم. رهایی، پذیرش و تسلیم پررنگ ترین حس هایِ این روزهامه.. رها از اسارتها انجام میدم، میگم، فکر میکنم، حس میکنم و میرم جلو. ثمره ی اینها واسم پروازه و کشف.. هرروز کشف میکنم، روندهایِ شخصیم رو میسازم و قانون هامو از نو مینویسم...
 
 
 راستش تو این مسیرهای جدید، پول میاد بی
گام به گام علوم هفتم 
گام به گام علوم هفتم
برخلاف درس ریاضی این گام به گام به صورت کلی در یک فایل قرار گرفته ؛ توجه کنید که ما برای راحتی شما و دسترسی فراوان به فایل ها برای هر درس چند گام به گام قرار می‌دهیم .   ...دریافت فایل
گام به گام علوم هفتم - نمره برتر https://nomrebartar.com › گام-به-گام-علوم-هفتم ۲۷ خرداد ۱۳۹۸ - گام به گام علوم هفتم جواب فعالیت های علوم پایه هفتم فرمت PDF + لینک دانلود مستقیم قرار گرفت نام درس : علوم تجربی | موضوع : گام به گام درسی ... گ
اختلال خود زشت انگاری یا BDD یه بیماری مزمن روانیه که در اون , فرد دائما به عیب و نقص های ظاهرش فکر میکنه. این مشکل , نوعی اختلال وسواسی- اجباریه  و روی ظاهر بدن تمرکز داره. توجه به ظاهر موضوعی نسبتا طبیعیه. اما , افراد مبتلا به خود زشت انگاری به ظاهر بدنشون بیش از حد توجه دارن و این مسئله باعث میشه تا تمرکز لازم در زندگی روزمره رو از دست بدن. عوامل خطر در خود زشت انگاری شامل احساس فشار توسط انتظارات جامعه در مورد زیبایی, داشتن تجربیات منفی مثل قلد
   JIKJIK,PISHI              انجمن ادبیات داستانی دریچه کلیک کنید}{}{}{}{ 
 رشت تن پوش زرد خزان به تن دارد ، وباغ بزرگ هلو در خط خمیده ی گذر امین الضرب به خواب فرو رفته ، پسرکی در همسایگی بنام شین ، میگفت ؛ غروب های خزان خورده ی ایام در دلش بشکه های هجران عشق بهار را جابجا میکنند ، اما نمیدانم کدام بهار را میگفت!?... بهار رفته بر باد تقویم چهار برگ دیواری را?.. یا بهار جفای مهربانی که نرفته از یادش را ...? 
لباسهایم را پوشیدم، آنقدر لاغر شده بودم كه در تنم مى ر
امشب در آستانه 
24 سالگی، خودم واسه خودم تولد میگیرم؛ هدیه ام قراره این نوشته رو به خودم
تقدیم کنم

به ضمیر ناخوداگاه و بیشعورم بفهمونم این رابطه چیه؟

این رشته توییت ناب رو از یکی از کاربرای توییتر کش
رفتم

@ForneverFlower

این بزرگوار که اولین توییت سنجاق شده اش همینه
البته من خیلی کوتاه و مختصر برای خودم خلاصه کردم

کل چیزی که میخوام بگم خلاصه اش اینی میشه که( یک
مماس )گفته:

گفت :ما
همیشه درگیر آدمای نادرست میشیم، البته در واقع اونا که به هیچ جاشون ن
امشب در آستانه 
24 سالگی، خودم واسه خودم تولد میگیرم؛ هدیه ام قراره این نوشته رو به خودم
تقدیم کنم

به ضمیر ناخوداگاه  بفهمونم این رابطه چیه؟

این رشته توییت ناب رو از یکی از کاربرای توییتر کش
رفتم

@ForneverFlower

این بزرگوار که اولین توییت سنجاق شده اش همینه
البته من خیلی کوتاه و مختصر برای خودم خلاصه کردم

کل چیزی که میخوام بگم خلاصه اش اینی میشه که( یک
مماس )گفته:

گفت :ما
همیشه درگیر آدمای نادرست میشیم، البته در واقع اونا که به هیچ جاشون نیست، الک
امشب در آستانه 
24 سالگی، خودم واسه خودم تولد میگیرم؛ هدیه ام قراره این نوشته رو به خودم
تقدیم کنم

به ضمیر ناخوداگاه و بیشعورم بفهمونم این رابطه چیه؟

این رشته توییت ناب رو از یکی از کاربرای توییتر کش
رفتم

@ForneverFlower

این بزرگوار که اولین توییت سنجاق شده اش همینه
البته من خیلی کوتاه و مختصر برای خودم خلاصه کردم

کل چیزی که میخوام بگم خلاصه اش اینی میشه که( یک
مماس )گفته:

گفت :ما
همیشه درگیر آدمای نادرست میشیم، البته در واقع اونا که به هیچ جاشون ن
بقلم شهروز براری صیقلانی اپئزود اول از اثر شماره یک                    نویسنده اثر     شهروز براری  صیقلانی  اثر   
L♥o♥v♥e♥♥♥s♥h♥i♥n♥♥b♥r♥a♥r♥y♥
 
داستان اول ♦♦ از شهروز براری صیقلانی   ♦♦
        
               همواره حرفهایم را نتوانستم بگویم ، درعوض بی وقفه نوشته آم . چه توان کرد وقتی توان ابراز نباشد؟ نوشتن بهتر از در خود نهفتن است . هر چه است از نگفتن بهتر است. افسوس ک اشتیاق خواندنش نباشد. افسوس.....
ترا روی کاغذ ها جامیگذارم و میروم ،م
 
      قسمتی از داستان بلند شهر خیس
  ...    صفحه 262.  
   _در سینه‌ی سیاه و جَلاخورده‌ی شب، میان ستاره‌های پرنورِ سوسوزن، قُــرصِ کامل ماه، ساکت و مبهوت سینه‌ی آسمان را میساید و پیش میاید و هاله‌ای وسیع از نور را به هرسوی میتاباند.  خلوت آسمان را توده ابرِ کمین کرده‌ای در انتهای افق خط میزند که تیرگیش انگار برابتدای کوچه ‌ی میهن در دلِ محله‌ی ضرب خیمه زده است.  کوچه‌های باریک و بلند با دیوارهای خشتی وِ آجرپوش، از دست آسمانِ همیشه ابری و
        بچگی   تا  یبچارگی            بقلم        شهروز براری صیقلانی      شین براری‌
نمیدانم خارج از خوشبختی های کودکانه چه چیزایی در انتظارم است نمیدانم آینده‌ی من زیبا و یا وحشت انگیز خواهد شد!..
تراژدی چیزیه که آدمها رو شکل میده، البته برخی از افراد رو. و رویا چیزیه که آدمها رو برای ادامه‌ی مسیر سخت و صعب‌ العبورِ زندگی تشویق میکنه. هر درام با یه رویا آغاز میشه، اینها چیزهایی بود که باباحمید سالها قبل وقتی که فقط شش سالم بود بهم گفت. اون دا
   
داستان بلند پستوی شهر خیس اثر شهروز براری صیقلانی 
        صفحه 367 
 
غروب ، آمنه هنوز در مرز باریک خیال و واقعیت سرگردان  است. برایش سخت است که حقیقت تلخ سرنوشتش را بپذیرد. او همچنان اصرار بر زنده بودن دارد. و خود را بیوه ای جوان میداند که شوهرش بی دلیل فوت گشته. او دنبال آدرس بدی‌بی ، است. و با خودش چون دیوانه ها ، اختلاط میکند.  حس غربت ، رسیده به احساسات متشنج ، و روان ِ پریشانه‌ی  شهریار.  . . . 
   _آهنگ سوزناکی در محیط افکار مخشوش شهریار ج
داستان اوّل★             
(مختصری از شوکت، مادر شهریار)         
 زمان_ (سال ۱۳۳۸شمسی)
         _شوکت دختر یک بزرگزاده و  رگ ریشه‌اش از خاندانی اصیل و نامدار بود. او جد در جد ، اهل و ساکن این شهر شـــمالی و بارانــزده بود   شوکت از کودکی دوشادوش با پدربزرگش در پناهِ سایبان یک چتر ، زیر ریزش قطرات نقره تاب ، و بروی زمینی خیس و باران خورده برای سرکشی به املاک مستغلات و هجره های متعددشان روانه‌ی بازار میشد. او از همان ابتدا جَنَم و شهامتی منحصر بفرد

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها